در شماره 3 ذوزنقه میخوانیم:
دخترک از گرانی میگوید و از ناتوانی مادر پیر و مریضش در تأمین معاش زندگیشان. دو کلاس بیشتر درس نخوانده؛ اما طعم تلخ فقر را خوب درک میکند. او میگوید؛ برادرش برای گذران زندگیشان آکاردئون کهنهای را خریده، نواختن چند آهنگ را یاد گرفته تا اموراتشان را از این طریق بگذرانند و او همراه برادرش، هر روز راهی کوچه و خیابانهای شهر میشود تا کمکهای مردم را جمع کند.
امروزه تنها این دخترک معصوم نیست که دست در بازوی برادرش در کوچه پس کوچههای شهرمان با نوای ساز خود نگاه و توجه مردم را به سوی خود میکشد. پسران و دختران جوان و حتی مردان پا به سن گذاشتهای را در گوشه و کنار شهر، در میدانها و پیادهروها میبینیم که سازی را دست دارند و با نواختن آهنگی، رهگذران را به یاری گذران زندگیشان میخوانند. تعداد آنان به حدی افزایش یافته است که با نام «موسیقی خیابانی» شناخته میشوند.
درواقع موسیقی خیابانی پدیدهای اجتماعی است که هر روزه آن را در خیابانهای شهر و فضاهای مجازی شاهد آن هستیم. هر چند این پدیده را نمیتوان منحصر به شهرهای کشورمان دانست؛ زیرا پدیدهای است که هم در کشورهای شرقی و هم در کشورهای غربی وجود دارد و در مواردی بیش از آنکه جنبه تأمین معاش داشته باشد، جلوه ای از تفرج و شادی در فضاهای شهری را آشکار میسازد. درحالیکه در شهرهای برخی کشورها موسیقی خیابانی نمادی از فقر و بیکاری است.
به گزارش برخی خبرگزاریها موسیقی خیابانی در ایران از انواع تکدیگری به حساب میآید.
درباره چرایی موسیقی خیابانی و ریشههای آن، آقای دکتر قراییمقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید: این نوع موسیقی از چند جنبه مشکل ایجاد نمیکند. نخست اینکه موسیقی خیابانی موجب شادی و نشاط در هر جامعهای میشود. به ویژه در جوامعی که مدام شاهد اخبار منفی و برخوردهای اجتماعی نامناسب، تضادها و چرخاشگریها هستند، موسیقی در هر شکلی میتواند به آن جامعه لطافت بخشد. دوم اینکه کشور ما با بیکاری روبهرو است و نوازندگی در خیابان، یکی از کارهایی بوده که جوانان اعم از دختران و پسران میتوانند از این راه کسب درآمد کنند و بسیار نیز مفید است.
بنابراین نوازندگان خیابانی هم جامعه را شاد میکنند و هم بیکاری را کاهش میدهند. لازم به یادآوری است که شادی مردم را با هیچ چیزی نمیشود خریداری کرد. در ضمن میتوان اظهار داشت که موسیقی خیابانی در ایران و جهان سابقه بسیاری دارد و در ایران نیز هنرمندانی مانند محجوبی ابتدا در خیابان مینواختند.
همچنین دکتر قراییمقدم در پاسخ به اینکه آیا موسیقی خیابانی را میتوان از انواع تکدیگری به حساب آورد، میگوید: «همانطور که ممکن است همه ما فروشنده و واسطهگر باشیم، هنرمند هم طبیعی است که هنرش را بفروشد، شما نمیتوانید کار این هنرمندان را تا سطح تکدیگری تنزل دهید. نوازنده خیابانی به شما التماس نمیکند که به او پول بدهید و اگر شما مایل باشید به او پولی میپردازید، در واقع هنرش را میخرید».
این جامعهشناس معتقد است برای این نوازندههای خیابانی در مناطق مختلف شهرهای تهران، مشهد، اصفهان و دیگر شهرها باید مکانی تعبیه شود تا این نوازندگان بتوانند به راحتی بنوازند. اگر موسیقی خیابانی به سمت موسیقی سنتی گرایش پیدا کند، بیشتر به دل مخاطب ایرانی مینشیند؛ زیرا موسیقی سنتی ایران، موسیقی معنوی ـ فرهنگی و موسیقی مهربانی است و در مقابل موسیقی غربی مانند راک و رپ و هیپ هاپ است که بیشتر، موسیقی خشن و مادی و مروج بیبند و باری در جامعه خواهد بود.
وی در ادامه میافزاید: باید پذیرفت که اقتصاد در همه چیز دخالت دارد، حتی در مورد موسیقی خیابانی. اینجا باید به موضوعی که درباره دختران داریم، اشاره کنم. دختر در جامعه ایران تقدس دارد و اگر یک دختر مشکل اقتصادی و کسب درآمد نداشته باشد، هرگز در گوشه خیابان سنتور یا تار نمینوازد. بنابراین مشخص است که در درجه نخست اقتصاد نابسامان موجود در کشور باعث شده است که برخی از افراد محترم و محجوب به این کار روی بیاورند یا حتی دستفروشی کنند؛ بنابراین باید توجه داشت که امروزه این گونه افراد در اثر فشار اقتصادی، گرانی و تورم تن به این کار دادهاند.
این استاد دانشگاه با تمایز انواع هنر از هنر مادی به هنر معنوی توضیح میدهد: از نظر من به عنوان یک جامعهشناس هنرمندانی که از موارد اجتماعی بهرهمند هستند، در بیداری اجتماعی میکوشند. در واقع هنر باید پیامی را انتقال بدهد. به طور مثال نقاشی گیتار زن پیکاسو، پیام بدبختی مردمانش را میدهد؛ ولی موسیقی خیابانی بنیانهای مادی دارد و نوازندگان خیابانی گاهی متوجه مضمون آنچه مینوازند یا میخوانند، نیستند.
در همین راستا سرکار خانم شیوا دولتآبادی، روانشناس و رئیس هیئت مدیره انجمن روانشناسی ایران درباره ریشه موسیقی خیابانی میگوید: اصولا هنر نیاز به بیان هیجانهای انسان در قالب موسیقی دارد و موسیقی ریشه در نیازهای خیلی اساسی و کهن بشر دارد که فراتر از نگاه معمول به دنبال وسایلی میگردد که بتواند با آن به ویژه وضعیت عاطفی و هیجانی خود را در قالب چیزی فراتر از ساختار معمول مانند گفتگو، بیان کند.
او در ادامه میافزاید: وقتی فردی با توانایی استفاده از موسیقی برای حضور، در خیابان موسیقی مینوازد، یک بخش از آن چیزی را بیان میکند که هنر به آن نیاز دارد و آن داشتن مخاطب است. یعنی شما تا اندازهای میتوانید برای دل خود بنوازیدیا اینکه مشوق خود باشید، بنابراین آن روی سکه هنر داشتن مخاطب است. مخاطبی که موسیقی را بشنود و آن را تأیید و تشویق کند.
نویسنده و روزنامهنگار: رویا ابهری