در روزهای خنک اوایل پاییز چهار راه گلوبندک شلوغ است و گرمای دیگری دارد. بوی آش و چلو، هر کسی را به هوس میاندازد، برخی نیز در هیاهوی تماشای اجناس، دهانشان میجنبد. صدایی نگاهم را به دنبال خود میکشد؛ دخترک پای راستش میلنگد و دستش را به بازوی پسری آویخته است که آکاردئون مینوازد. بیاختیار به طرفشان کشیده میشوم، نام دخترک را میپرسم. لبخندی پهنای صورت غمزدهاش را میپوشاند و نامش را میگوید. پوست دستانش سرد است و خشکیده!
مقالههای ذوزنقه
-
-
چگونه روزنههای شادی را به روی خود باز کنیم؟
اینکه از کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت، سؤالی است که به ذهن همه ما انسانها رسیده، بعضی از افراد پاسخی برای آن ندارند، برخی با ابهام به آن نگاه میکنند و برخی دیگر پاسخی برای این سؤال پیدا کردهاند؛ اما فارغ از اینکه از کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت، باید توجه خود را به زندگی بیشتر کنیم؛ به این معنی که وقتی میگوییم از کجا به اینجا آمدهایم و از اینجا به کجا خواهیم رفت، منظور از اینجا زندگی است؛ جای که نفس میکشیم، میاندیشیم، سخن میگوییم، کار میکنیم، عشق میورزیم و احساسهای مختلف مانند خشم، ترس، شرم، شعف، غرور، لذت و شادی را تجربه میکنیم.
-
گذری بر موزه آبگینه
اگر از خیابان سنگ فرششده سی تیر واقع در خیابان جمهوری تهران عبور کنید، در آن عمارت زیبایی با پلاک 59 خودنمایی میکند که به موزه آبگینه و سفالینههای ایرانی معروف است و این عمارت تاریخی همانند همه خانههای ایرانی دارای یک اندرونی و یک بیرونی است که این روزها اندرونی آن متعلق بنیاد سینمایی فارابی است.