توضیحات
با هر قلممویی که بر بوم میکشیدم، تصویر چلچلهها را در ذهنم مجسم میکردم؛ در بین جنگلهای سرسبز آوازشون طنینانداز میشد. ناگهان میدیدیم همانند یک رویا چلچلهها از بوم بیرون اومدند و در اتاق پرواز میکنند یا هربار که مینشستم کنار پنجره دو، سه تا چلچله میاومدند نوک قلمموم تا روی بوم آرزوهام بکشمشون. من هم خیالم رو پرواز میدادم و از قشنگترین چلچلههای دنیا مینوشتم تو دفترم. آخه من فکر میکنم نوشتن و نقاشی کشیدن خود خود زندگی. حالا شما بگید دوست دارید تو دفتر چلچله، از طرح کدوم خیالتون بنویسید یا بکشید؟