توضیحات
دختر ساحلی و آبی ذوزنقه قدم بر دنیایی گذاشته بود که باید مثل همیشه برای رسیدن به آرزوهاشو دست به کارهای هیجانانگیزی میزد، چون میدونست فقط از این طریق که میتونه به اون رویاهای آبی دست پیدا کنه….
عینکش رو که از چشمهاش برداشت و زل زد به دریا. حس کردم دریا شد دو تا. آنقدر نگاهش آینهای بود که هرچیزی رو توی صافی خودش منعکس میکرد. آنقدر زلال بود که میشد تو نگاهش غرق شد. برام یه ساحل امن بود و یه دریای آروم. تو یه کلام، یه رویای آبی بینظیر بود برام. حالا بگید بدونم رویای آبی شما چه شکلی؟ آیا تا به حال ازش جایی نوشتید؟ دفتر رویای آبی اینجاست تا شما هم بتونید آرزوهاتون رو ثبت کنید.